-
امتحان نوشت
دوشنبه 25 دی 1396 22:54
سخت مشغول درس وامتحانات هستم .درکنارش خوش خیال بودم که هفته گذشته امتحانات بچها تمام شده زهی خیال باطل که ازابتدای هفته فرمودند نه انها شوخی بوده وامتحانات جدی دراین هفته برقرار است.سیکل معیوب تعلیم وتربیت واجرای ناقص وابتر طرحهای نوین امکان تغییر واقعی وجدی را میگیره.نظام اموزشی درابتدایی توصیفی است یعنی معلم بدون...
-
امشب نوشت
پنجشنبه 14 دی 1396 00:45
نمیفهمم تو این التهاب وحشتناک جامعه اینهایی که پای گود نشستن میگن لنگش کن دقیقا چجوری میخوان خودشونو برسونن؟ یعنی اینهایی که اونطرف دارن برای ما بال بال میزنن اگه یک در میلیارد درها باز بشه وبگن بفرمایید بیاین با سر میان یا با پا؟بعد اونوقت چکار میکنن؟چه کاری بلدن؟سی ونه ساله ازین مملکت رفتن بعد حالا میخوان بیان چی...
-
امشب نوشت
پنجشنبه 7 دی 1396 00:35
دیشب دوباره لرزیدیم ومن ترسیدم. بیدار بودم داشتم کار میکردم که صندلی زیر پام رفت . بچها وهمسر خواب بودن. پریدم همسر را بیدارکردم. ولی بچها را بیدار نکردیم. چون پای سیستم بودم زدم ببینم کجاست ولی کلا صفحه ژئوفیزیک تعطیل بود پژوهشگاه هم اخرین زلزله اش مال ظهر روز قبل بود.با آیت الکرسی وسوره زلزال خودم را آروم کردم و...
-
سرکلاس نوشت
یکشنبه 3 دی 1396 12:06
سرکلاسم. همکلاسی هام دارن پژوهش های خودشان را ارائه میدهند.وبنظر من موضوع تکراریه .نکته تازه ای نداره .چجوری ما میخوایم نسبت به احقاق حقوق خودمون اقدام کنیم وقتی حرفهای تکراری قبلی را بی چون وچرا میپزیریم؟خب اگه اون نگاه میتونست راهگشا باشه که تابه حال بسیاری از مسائل حل میشد حتی اگر بااون زیرساختها نگاه نو یا عملکردی...
-
امروز نوشت
شنبه 25 آذر 1396 20:03
ازصبح امروز شنبه با خارش چشم وسردرد بیدار شدم. ازبس هوای شهرم قشنگه. بچهاراگذاشتم مدرسه که بعدش برم باشگاه . ولی اینقدر موقع برگشتن از مدرسه گیج وداغون بودم که ترجیح دادم برگردم خونه. البته محض ریا روزه هم بودم فکر کردم حفظ روزه ام واجب تریا ورزش خب معلومه روزه برنده شد اومدم خونه خوابیدم که سردرد برطرف بشه. بهتر شد...
-
روزگارونظراتم
چهارشنبه 1 آذر 1396 11:55
زلزله ویک هفته ای که متلاطم بودیم.هنوز میشه به دنیا وروزگارامید داشت که اگه خبری بشه میتونیم احساسات همدیگر را درگیرش کنیم ولی بازم کسی نیست حجم احساس را مدیریت کنه. من خودم اصلا زلزله را نفهمیدم.ولی دوستان ازاولین دقایق تو پاسداران نیروهوایی والهیه حس کرده بودن ولی من وخواهرم یکی غرب ودیگری شرق تهران اصلا نفهمیده...
-
زلزله نگاری
دوشنبه 22 آبان 1396 13:09
بازم یه زلزله اومده.خیلی دردناکه هوا سرده. ما اصلا نفهمیدیم برام عجیبه اینهمه تصویر از خونه های زلزله زده ازبم ورودبار وورزقان دیدم تاحالا این مدل ریزش دیوارندیدم نمیدونم مهندسی سازه به یافته های جدیدی رسیده؟ اسکلت ایستاده دیوارا ریختن وچقدر دیوارا نازکن.
-
روزنگار
شنبه 20 آبان 1396 23:31
هفته قبل برام خیلی خاص بود با تولدم شروع شد و مثل همیشه که تولدا حاشیه داره تولد امسال هم بریا من حاشیه زیاد داشت ولی شیرین ترینش سورپرایز همسر بود. خیلی اتفاقی با یک سوتی کوچولو حدود یک هفته قبل از تولدم متوجه هدیه ام شدم.ازدانشگاه زنگ زدم ببینم بچها درچه وضعی هستن مهیار گفت بابا داره با دیجی کالا حرف میزنه وازونجایی...
-
صبح یکشنبه
یکشنبه 7 آبان 1396 07:51
الان بیست دقیقه به هشت صبح ومن تو ترافیک نیایش هستم. اونموقع ها صندلی اخر اتوبوس برایم خیلی جالب بود تکیه میدادم سرم را به شیشه بزرگش واز ارتفاعی بالاتر ادما وماشینا را نگاه میکردم خیال میبافتم. الان صندلی عقب نشستم تو ترافیک وسرم به شیشه است پیاده رو اتوبان را نگاه میکنم نمیدونم چرا راننده های اسنپ لاین راست را دوست...
-
روزگار من
شنبه 6 آبان 1396 00:41
این روزها سخت مشغولم یعنی از همون روز اول دقیقه اول کلاس اول اساتید فرمودن کار و مطالعه وارائه .این ترم شش تا درس دارم سه تا ارائه یه ترجمه و اون دوتای دیگه یکی اشون رحم کردن فعلا اون یکی دارن تصمیم میگیرن. واین برای من که اینهمه سال دور بودم از درس و تحصیل وبعد تازه زمان تحصیلم هم محض رضای خدا یه خط مقاله هم ارائه...
-
درهم نوشت تازه
دوشنبه 1 آبان 1396 00:58
سلام من دوباره اومدم.از کار خودم خنده ام میگیره چند وقت یکبار میام تو صفحه دای میکنم به ا مید اینکه بنویسم بعدش دوباره تنبلی چیره می شود ولی اینبار انشاالله مصمم باشم ومستمر بنویسم.البته دلیل اصلی امیدواری اینبارم ورود به دریایی از موضوع وماجرااست. من ارشد قبول شدم ووارد فضای درس وتحصیل شدم اونهم فضایی کاملا متفاوت از...
-
بی عنوان
یکشنبه 22 اسفند 1395 22:24
قروقاطی نویسی به سبکِ قبلا که از هرنکته وهرماجرایی مینوشتم. دوروز اخیر اینقدر ازباب سیاست ومسایل اجتماع وخرید وعید تو مخم چرخ زدن هرقدربامامان حرف زدم یا برای خواهرجان غرولند کردم حل نشد باید نوشته بشن. پریروز خواهرجان رفته بود دنبال مانتو .ناراحت بود که مانتو قشنگ ومناسب ومعقول گیر نیاورده.باخودم فکر کردم چرخی بزنم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 آبان 1395 12:00
قصه های مدرسه: خداراشکر مدرسه وماجراهاش هست تا من دست ازتنبلی بردارم واقعا این دفعه خودم را جریمه کردم که شروع کنم وادامه بدم. الان هم جلوی درمدرسه زود رسیدم منتظر بچها هستم. قبلا یه تصوری تو خانواده ما بود که مادرایی که میرن مدرسه دنبال بچها وبعد ساعتها باهم حرف میزنن جلوی مدرسه کارشون بیهوده است.حتی یکبار پدرم هم به...
-
17
چهارشنبه 31 شهریور 1395 14:12
دنیای عجیب ما هرروز چشمه های تازه تری رو میکنه.وصدالبته خودمون.ِکه هرروز انگارموجودتازه ای هستیم.چندوقت قبل یه حسی راتجربه کردم فوق عجیب چون اولین باربود وقبلا درخودم ندیده بودم. تواحوال دگرگون آستانه پاییز دلم برای دوست دبیرستانم تنگ بود.ما توهنرستان باهم بودیم بعدتر دوستیمون به شدت ادامه پیداکرد.ولی چندسالیه نمیرسیم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مرداد 1395 01:01
انگارنه انگارکه طوفانی بوده. الان بوی گلفروشی توخونه پیچیده. سکوته خنک یه نسیم ملایمی به جینگیل بینگیلای ایوون میخوره صداشون ازلای پنجره میاد.همسایه ای خیلی دور داره حرف میزنه وعطر گلفروشی یه بوی خاص همه جاهست.ومن درسکوت مانده ام.نمیدونم کجام.آونگم بین بوده ها وهست ها بین کرده ها ونکرده بین راه میانه مردد....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 مرداد 1395 11:40
وای ازوقتی که دلت پره وراه گلوت بسته وای ازوقتی که تنهایی تنها ی تنها وای ازوقتی که فقط بنده خدایی وای ازچشم زخم ونظر ادمای تنگ نظر وصله وای وای
-
15
شنبه 19 تیر 1395 18:26
کیارستمی به رحمت خدارفت وغلغله ای فضای رسانه های مجازی رادرنوردید.جامعه ما ظرفیتهای مغفول بسیاری داره که حوادث اینچنینی خیلی از پرده هارا برمیداره وخیلی از فرصتها موقعیت میشوند. این مقطع خیلی جالبه مردم ازفیشهای نجومی داغ کردندبعد یکی هم درین میان کارانه های پزشکان رامطرح کرد بعدش کیارستمی مردویکی دیگه گفت کوتاهی...
-
14
چهارشنبه 16 تیر 1395 06:53
الان منتظرم که برای سومین بار درعمرم برای اقامه نماز عید فطر برم.یه انتظار شیرینه.منتظرم بیان دنبالم.تاوقتی لذت این نمازشیرین رانچشیده بودم برام یه نماز جماعت بود عین بقیه نمازها ولی وقتی حلاوت ولذتش را مزه کردم بدجوری خوشم اومد یه طعمیه یه جوریه که هیچ جا تکرار نمیشه. یک رمضان دیگر گذشت.امسال خوب بود خیلی بیشتر از...
-
13
شنبه 15 خرداد 1395 18:13
میخوام بدونم الان نوتلا را کی وارد میکنه؟یعنی فقط مونده آبگوشت نوتلا مد بشه.اولش اون موقع ها که اصلا کسی حالی ازنوتلا نمیپرسید فقط شف طیبه عزیز بود که عاشقانه دوستش داشت وهرازچندی یک دستوربا نوتلا برامون میذاشت.وصدالبته تاکید میکرد با نوتلا خونگی که اونم دستورالعمل بی نقصش را تو صفحه گذاشته بود درستش کنیم.یه مدت گذشت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 خرداد 1395 01:34
واقعا چی میخوام؟کجای زندگی ایستادم.کجا میخواستم برم چی بشم چی هستم چی میشم.یه قلمبه اومده توحلقم گیرکرده.تپش قلب دارم.مضطر هستم.مستاصل.احتمالا الان حسودم.نمیدونم شایدم غبطه است. سرخوش وشاد.چرا من شادی را بد میدونم؟چرا نمیتونم سرخوش باشم.مرض دارم که جدی باشم.مریضیه بیماری.ناشکریه؟؟؟حماقته؟؟؟نمیدونم.یه موقعی حتی دانشگاه...
-
11
پنجشنبه 6 خرداد 1395 01:16
یه روزایی مطالبی میخونم یا حرفایی میشنوم که حیرت میکنم.واقعا ما مردم افراط وتفریط هستیم .امروز موضوع جالب گیاه خواری بود.الان حسابی روبورسه هرچی گیاهی تر وخامتر بهتر .اینقدر تبلیغات وتهییج های این طایفه هیجان انگیزه تودنیای مجازی که گاهی دچار تعارض میشم .نکنه همه باید همینطوری باشن!!! من همه چی میخورم وهمه چی هم دوست...
-
10
شنبه 1 خرداد 1395 16:53
سلام به همه اینهمه وقته ننوشتم.تواین مدت الکی گرفتار بودم.والبته تنبلی هم مزید برعلت. آقایون جشن الفباشون تموم شد ودیگه باسوادشدن اینروزا جشن یادگیریه که البته ماامروز غایب بودیم فردا هم که عید انشاالله دوشنبه.روزی یک زنگ برن مدرسه عشق وحال.آخه بچه را شش صبح بیدارکنیم چه یه زنگ چه تمام روز چه فرقی میکنه؟؟؟؟نمیدونم این...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 اردیبهشت 1395 11:55
بعدازمدتهاشنبه شروع رسید وازامروز دوباره رفتم باشگاه وورزش راشروع کردم.مربی عوص شده بود.چیزی که همیشه از نوجوانی من راازجمع های خاص خانمها شاکی میکرد حرف ها وقصاوتهای درگوشی بود.امروز دوباره بهم گوشزد شد که من دوست ندارم.مربی عوض شده بود.همیشه تواین سالهاتجربه بهم نشون داده یه سری خانم هستند که پای ثابت تمام باشگاهها...
-
8
سهشنبه 31 فروردین 1395 01:10
این روزا چندین وچندمسئله اجتماعی باهم دیگه به فضای عمومی اجتماع هجوم آوردن .بیشترتلخ هستن.وبه نظرم همه اش ناشی ازافراط وتفریط یعنی این موجهای اجتماعی به جای اینکه راه حل باشن بیشتر موضوعات راازاهمیت خارج میکنن وحساسیت عمومی جامعه راتبدیل به موج گذرا میکنند. یه سری قصه حمایت ازحیوانات وحیات وحش که ازسگ کشی وآزارسگهای...
-
7
شنبه 28 فروردین 1395 00:16
باورم نمیشه که رحمتی چهارتاگل خورد.استقلالی نیستم ولی واقعا دلم سوخت. بادوطوفان امروزم که دیگه نگو.
-
6
چهارشنبه 25 فروردین 1395 23:57
26روزازشروع سال گذشته ومن تازه اومدم اینجا. امسال عید خیلی شاخصه خاصی نداشت .جز اینکه ما پیک نوروزی داشتیم.سفرهم نرفتیموعیددیدنی ها ورفت وآمدهامثل هرسال کلی حاشیه داشت این اومداون نمیادشمااول برید اونا اول بیان وخلاصه ازین حرفا. امسال برای قیافه شهرشهرداری بیشترزحمت کشیده ولی به جز هموندوسه تاتنه درخت که بافتنی تنشون...
-
5
شنبه 22 اسفند 1394 00:21
من این فضارادوست ندارم.من دوست ندارم بعضیارودرروی هم قرار بگیرند یا خوشم نمیاد بعضی ادما وارد جنجال بشن. مثلا الان جنجال پرستویی وهفت وافخمی را نمیپسندم.بحث امشب هفت رادوست ندارم.ادمایی هستن که موجهه هستن تقریبا قبول دارم وکارهای خوب زیاد انجام دادن چراباید دربرابر کسی مثل پرویز پرستویی قراربگیرند . این جنجال بازیگری...
-
5
سهشنبه 18 اسفند 1394 01:03
چندوقت اخیر اینقدر حوادث اجتماعی عجیبی اتفاق افتاده که دلم میخواست بنویسم ولی نمیشد این اخری مال دیشبه اخباراعلام کرد محموله میوه های قاچاق را چهارشنبه درحضور خبرنگاران معدوم میکنند.اخه چرا؟ گفتن وزارت جهاد وکشاورزی گفته این میوه ها کیفیت لازم راندارن وقابلیت عرضه به بازار ندارن.به نظرم اشتباهه به جای معدوم مصادره...
-
4
جمعه 14 اسفند 1394 23:45
دیشب عروسی دعوت بودیم ,اقا وبانو.بچهارا صبح بردم خونه مامان کلی وقت بود قول گرفته بودن شب خونه مامانم اینا بمونن .دیشب وقت اجرای قول بود مثل همه عروسیا حاشیه داست. حاشیه دیدن ادمها فامیلهای دور ونزدیک.ادمهایی که فقط مجلس به مجلس همدیگه را میبینی ودرطول سال فقط اخبار وامارشون منتقل میشه مثلا عروسی که شش ماه پیش عقد...
-
3
سهشنبه 11 اسفند 1394 14:35
امروز از روزای جالب بود از صبح ندرسه بودم تاظهر.همراه 6مامان دیگه 80تا کارت میمون برای تبریک عید بچها اماده کردیم. جالب بود.