هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

امروز نوشت

ازصبح امروز شنبه با خارش چشم وسردرد بیدار شدم. ازبس هوای شهرم قشنگه. بچهاراگذاشتم مدرسه که بعدش برم باشگاه . ولی اینقدر موقع برگشتن از مدرسه گیج وداغون بودم که ترجیح دادم برگردم خونه. البته محض ریا روزه هم بودم فکر کردم حفظ روزه ام واجب تریا ورزش خب معلومه روزه برنده شد اومدم خونه خوابیدم که سردرد برطرف بشه. بهتر شد ولی تموم نشد. میخواستم مامان خوبه باشم ولی نشد یعنی فقط یه کم دووم اوردم که نگم مشق چی میشه. آقایون بیدار شده بودن از خواب قیلوله اصلا انگار نه انگار منم پیشنهاد دادم کلمه های جمله سازی را باخودکار خودشون بنویسن که البته امتیاز خوبی بود. ولی زیاد دوام نیاورو بالاخره با کظم غیض تکالیف تا قبل از باشگاه تموم شد. الان باشگاه هستن .من یه لیوان پر شیرنسکافه تلخ غلیظ با عطر وانیل خوردم با یک شیرینی کشمشی که بتونم بر ذوق ذوق مغزم غلبه کنم. عصری از دوستم شنیدم که بهش گفتن بیا توافقی جدا بشو وگرنه دور باطله و هیچی بهت نمیرسه. الان دوماهه ما دوستان به دوستمون میگیم شتابزده عمل نکن صبر کن دعوا نکن عصبانی نباش صبر کن اینا بازیه . راههای قانونی دردسرها گرفتاری و تبعات جدایی را بهش میگفتیم اون بنده خدارا هدایت میکردیم رای ساختن. اقایون همسرای بعضی دوستان میخواستن دخالت کنند کمک کنند تا از خر شیطون پیاده بشن ولی بد جور سوار خر مراد بودن و از طرف بزرگترها هم به شدت حمایت میشدن و امروز اب پاکی را ریخت رو دست این بنده خدا خودت برو بگو جدایی.بعداز اذان که مغزم کار میکرد تمام نکته هایی که سرکلاس حقوق وفقه استادا برامون مثال میزدن از نااگاهیی ها و از جهالت ها برایش به روشنی توضیح دادم که نترسه . درسته مملکت ما شاید ضعفهایی داشته باشه ولی اینقدر بی حساب کتاب هم نیست. تمام مصادیقی که این بنده خداراگرفتار کرده مواردی عرفی هست که هیچ کدوم نمیتونه مبنا باشه برای سیسمونی و خرج دانشگاه ودرس کسی را طلاق نمیدن .همه اینا شرعا و قانونا نفقه زن و بچه مرد ووظیفه مرد است.

بعداز پیامها با خواهرجان تماس گرفت که متن ترجمه ام که فرستادم ببینه کنترل کنه اصل مطلب را نفرسستادم. اون را فرستادم بهونه شد بهش زنگ بزنم. داغ شدم از عزیزی برام گفت که بیمارستان امام خمینی بخش تسکین بستری اش کردن. یه جوری بخش احتضاره. او ن گفت و من گریه کردم. من گفتم اون گریه کرد دوتایی سر به شونه هم دوخواهر با روضه هم گریه کردیم. دنیااینقدر کوچکه و اینقدر تلخ و سختش میکنیم. الله اکبر.ازهمسر بنده خدایی گفت که الان بالاسر زنش نشسته بی صدا اب شدنش را نگاه میکنه. دوباره یاد حرفای استادم افتادم هزینه درمان بیماری صعب العلاج زن با مرد نیست این قانونیه یعنی این مرد میتونه بزاره بره . ولی الان نشسته داره میسوزه داره درد میکشه داره اب میشه با زنش . بعد یکی دوقدم اونطرف تر برای سیسمونی که پولش را گرفته ولی عرفا زن نیاورده میخواد زنشو طلاق بده بابت نفقه ای که به زن نداده زنی که رفته درس خونده کار کنه که شوهرش با حقوق زیر صد هزار تومن بتونه ابرو داشته باشه را طلاق بده. دیگه سرم به حد انفجاررسیده. به پاکنویس و بقیه مقاله ام فکر میکنم دعا به جون اونهایی میکنم که زمان را تمدید کردن. ولی مغزم خالی نمیشه اومدم اینجا بنویسم.

که بدونیم که اگه حتی یه نفرم اینجارامیخونه بدونه ما خیلی کم کار کردیم برای حق و حقوق خودمون. نمیگم حق زیاد داریم ولی همون که هست را ازش خبر نداریم. کلا ما جماعت بی خبریم. چون میگیم بی خبری خوش خبری . ولی یهو چشم باز میکنیم اونایی که تند تند خبر میدن دنیا را جارو زدن وبردن ما هنوز بی خبریم. 

ما ماهواره داریم .ازبرنامه هایش خیلی استفاده میکنیم. شبکه های فراسی زبان را خیلی محدود میبینیم.. اما تا دلتون بخواد کارتون و علمی و اجتماعی خارجی دنبال میکنیم. تا حالا همیشه بچهام درباره مناسبتهای غیر ایرانی اسلامی هر چی پرسیدن جواب دادم استدالال کردیم توضیح دادیم. پذیرفتن فکر کردن قانع شدن یا دوباره پرسیدن. حتی درباره مناسبتهای اسلامی و اعیاد درکشورهای عربی هم خیلی براشون توضیح دادیم. هیچ وقت نگفته بودن مسیحی بشن. اما دیشب پسرم بعد از گزارش بیست و سی درباره فروش کاجهای کریسمس و نماد های اعیاد مسیحی گزارش پخش کرد و بلافاصله پسرم پرسید میشه ما مسیحی بشیم؟هول شدم شوهرم سکوت کرد. ما داشتیم گزارش را دوتایی نقد میکردیم که چرا یه همچین گزارش سبک و جهت داری باید تو این بخش پخش بشه و نتیجه اش صاف خورد تو چشممون. بچهای من هرچی از رسانه های اون طرف میبینن میپذیرن جایی تو فرهنگ ما نداره کمااینکه خیلی از حدود را حتی درکارتونها یا تبلیغ های شبکه های کارتون میشناسند بسیار اهمیت میدن ولی وقتی بدون فکر کافی با سویه های سیاسی کثیف یه مطلبی میاد تو رسانه ما بادی عواقبش را پذیرفت. ما جشنها را کمرنگ میکنیم بعضی ها را انکار میکنیم ولی به عواقبش فکر نمیکنیم. میگیم این گزارش منه این کار منه ولی نمیدونیم اثرش الی الابد میمونه. من قبلا توضیح داده بودم مبنای عید مسیحی و جشن کریسمس تولد حضرت مسیحه . همین دوهفته قبل تولد پیامبر بچهای من میپرسیدن خب چرا ما برای حضرت محمد تولد نمیگیریم. بچهای امروز میبینند ومیفهمند ولی مقتضای کودکی که تغییر نکرده همچنان با تمام این اگاهی ها کودکانه اگاهند. ماها بچه بودیم پیش فرضمون همه چی همونی بود که بزرگتر ها میگفتند پاسخ چرا و چگونه امون هم همونقدر محدود میشد و کافی بود برامون .اما الان نه . نمیشه همه چیز را گفت نمیشه ناقص گفت نمیشه اصلا نگفت باید کافی و مستمر گفت. و ما نمیگیم اصلا نمیدونیم که بگیم. و همه گفت ونگفتهامون را پیچیدیم به طناب کثیف سیاست. 

وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.