هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

8

این روزا چندین وچندمسئله اجتماعی باهم دیگه به فضای عمومی اجتماع هجوم آوردن .بیشترتلخ هستن.وبه نظرم همه اش ناشی ازافراط وتفریط یعنی این موجهای اجتماعی به جای اینکه راه حل باشن بیشتر موضوعات راازاهمیت خارج میکنن وحساسیت عمومی جامعه راتبدیل به موج گذرا میکنند.

یه سری قصه حمایت ازحیوانات وحیات وحش که ازسگ کشی وآزارسگهای بیچاره رسید به گوزن حامله ای که سنگ خورد وفیلمی که شکارچیه سرلجبازی بارییس محیط زیست منطقه تعدادزیادی کل وقوچ رازده بود.واقعا این حجم بالای ابراز احساسات مشکل زیست محیطی ماروحل میکنه؟امسال اینهمه پیام توگروهها اومدبرای سیزده به در رعایت کنین نریزین چهاتاکیسه ببرین وازین حرفها یه عده که دیگه آخرش بودن کلا میگفتن بیخودمیرین سیزده بدرفقط خدارحم کرد که سیزده به در سنت آریایی ایرانیان عزیزه اگه یخورده زمینه واستعداداسلامی عربی داشت امسال طرفداران محیط زیست حسابی کولاک میکردن.ولی نتیجه؟؟؟هیچی .بیشترافراد پیامهارابرای هم تکرارمیکردن هرهر میخندیدن به جای هشدارجک شده بود.من سعی میکنم مراقب زیستگاهی باشم که زندگی میکنم ولی نمیتونم اینهمه افراط راتحمل کنم.میتونم بپذیرم وسعی کنم زباله خشک وتر کمترتولیدکنم ازهم تفکیک کنم تو فصای طبیعت رهانکنم اگه جایی میتونستم زباله های رهاشده راجمع کنم.ولی واقعا واقعا بعضی حرفاخیلی شورهستن نمیتونم درک کنم.مثلا جناب گلریزکه معرف حضورهستن چندشب قبل دربرنامه تلویزیونی شبکه دومیفرمودن برای کمک به محیط زیست غذای نیمپز بخوریم.خیلی غذاهارانپزیم.برنج راکته بخوریم.گوشت کم بخوریم.برنج زیادنشوریم.ومن فکر میکردم ایشون درتمام برنامه های آشپزی شبکه سه اصراربه فرهنگ غذایی ایرانی داره وهیچ آش وآبگوشت ایرانی نیمپز نیست.نخودولوبیای نیمپز شاید انرژی کمتری مصرف کنه صرفه جویی بشه اماقطعا به سلامت انسان ضررمیزنه.تخم مرغ نیمپز برای سلامت انسان خوب نیست.نان نیمپز برای معده خوب نیست.درسته خارجیا استیک خام ونیمپز دارن ولی ما نمیتونیم کباب برگ نیمپز بخوریم فرهنگ غذایی ما نمیپسنده.وازین دوگانگی وافراط حیرت کردم.چه ایرادی داره ژست روشنفکری راکناربزاریم بگیم عادی باشیم معقول وبه اندازه ازهمه نعمتهای خدادرست استفاده کنیم.

حیوونای بیچاره هم قصه اشون بنظرم همینقدرخنده داره.همونقدرکه سوسک حق حیات داره گرگ وگربه وسگ هم حق حیات دارن.من اصلا کارای وحشتناک آدمهای نادون راتاییدنمیکنم.ولی دلیل خیلی ازچیزهارانمیفهمم.اینهمه گربه همونقدربرای من مضرهست که اینهمه موش چرابرای موشا طعمه میزارن کسی گریه نمیکنه ولی میریم برای گربه ها غذا میزاریم.همون غذای گربه مونده اش میشه غذای موشه .تویک شهر هم موش وهم گربه هم سگ هم کلاغ وساروگنجشک مورچه وعنکبوت وکرم وسوسک وآدم حق زندگی دارن امادرحد تعادل.من اگه میرم صحرا ودشت که محل زندگی من نیست به اون سگ وروباه وکرم وعنکبوت وکلاغ باید احترام بزارم مزاحم زندگیشون نباشم سرم به کارخودم گرم باشه اگه برم سراغ جونوار حتمااونا حسابم رامیرسن.اونا هم وقتی میان تومحل زندگی من رعایت کنن وچون درک نمیکنن من شرایط را فراهم کنم که بفهمن.میشه سگارازنده گرفت برد بیرون شهربرد کمپ بردصادرکردتربیت کردنمیدانم یه کاری باهاش کرد.منی که ازسگ میترسم دوست ندارم صبح توکوچه مدرسه بچه ام دوتاسگ اندازه خودم جلوم رژه برن.سکته میکنم.زنگ میزنم شهرداری بیاد بگیره وازش هم تشکرمیکنم.

قصه ستایش هم خیلی خیلی ناراحتم کرد خیلی بعدازون پسربچه ای که پارسال تومیدون شاپورسرش رابریدن تازه تازه روخودم کارکرده بودم که امسال تابستون بچهاراآزادتربزارم وحتی به بازی کردن گهگاهی توکوچه فکر میکردم ولی وقتی این ماجراراشنیدم تمام ابرای بالای سرم راپاک کردم.کی وکجا روی این پرونده هاکارمیشه که یه راهی پیداکنن دوباره فاجعه تکرارنشه.چندتاقاضی روانشناس جرمشناس ادم شناس روی این موضوعهاکارمیکنن.کی کجا چه کسی میتونه اطمینان واعتمادرابه من مادربرگردونه که من به بچهام منتقل کنم.اخه چه اتفاقی میفته که اسید میشه اسباب بازی یه بچه شانزده ساله.قبلش یه خبردیگه خوندم توشهرک غرب پسره دوست دخترش رااسیدپاشیده بوده توخونه خودش بعدنوشته بوداسید شستشوی سرویس بهداشتی!!!بعدمن هرچی فکرکردم خفن تراز مایع من به ذهنم نرسید ولی تاحالا دست وبال منو واطرافیانم وکارگرانشون رانسوزونده ریه راداغون میکنه ولی دست وپارانه!بعد یعنی چی تو خونه اسیدی باشه که اینقدرقویه!چه کاربردی داره بگن لازمه ماهم بخریم.واقعا هرچیزی هرجایی نباید ارائه بشه.توجامعه ما اطلاعات وخبر که بالقوه خطری ندارن باهزارتا فیلتروبست وبند حفاظت میشه ولی ابزارهایی که حتی سهوی ویهویی بدون قصدوغرض میتونن فاجعه درست کنن بی ضابطه همه جادردسترسه بدون بندوبست.یک وان اسیدتویه خونه توورامین برای چه کاری بوده؟اصلا خونه بوده کارگاه بوده واقعا یک وان بوده؟؟؟نمیدونم اینقدراصل ماجرا فاجعه است وجرات فکرکردن بهش راازآدم میگیره که آدم مجبوره به حاشیه اش گیربده.ازون باحالترافسرانتظامیه طرف رفیقش لو داده کیه بعد همچین میگن ظرف کمترازبیست وچهارساعت پیداش کردیم ودستگیرش کردیم انگار چه کارشاقی کردن رفتین دستبندزدین دیگه آدرس واسم ومشخصات طرف راداشتین بااین یدوبیضا یعنی همین دستگیری هم براتون شق القمر محسوب میشه؟؟

امروز پلیس نامحسوس حجاب وامنیت اجتماعی رونمایی شد این دیگه آس حرکتهای اجتماعیه.بعد همه مرد!!!!!یعنی رصد ناموس مردم به دست باکفایت مردان ناموس دوست شهرمون.

این چه حکم شرعی داره؟فقهاوعلما نظری ندارن؟بعددکترومعلم وپلیس وپرستارحالانوبت نامحسوسه که محرم بشه؟اینهمه نیروی خانم الحمدلله بسیج خواهران درامام مقاطع نیروی خبره واموزش دیده داره استفاده کنن حوزه های علمیه خودنیروی انتظامی اینهمه نیرو نمیشد حداقل نصف نامحسوسها خانم باشن؟؟؟

این دیگه آخریه:چندروزقبل ازرادیوشنیدم بعصی آقایون مراجع اعلام کردن حقوق کارمندان بانک شبهناکه چون پول جریمه دیرکردمیگیره بانک!نمیشد حکم برای رییس ومدیروقانونگذاربدن نه کارمندبدبخت که آخرین حلقه است.اگه الان یه کارمندی مقلدآقایون باشه بااین حکم باید چکارکنه؟این یه موردرابه مرجع دیگه رجوع کنه؟استعفا بده؟بره بامدیرانش صحبت کنه؟حقوق نگیره؟واقعا چجوری میتونه این اشکال جدی رااززندگیش پاک کنه؟وقتی شنیدم خداراشکرکردم کارمندبانک نیستم.

قبلا شنیده بودم پول مقنی وحمومی اشکال داره میگفتم خب هیچ کدوم به من نمیخوره الان کارمندبانک وهمینطوردرآمدهای اشکال دارداره به زندگی من نزدیکترمیشه.

7

باورم نمیشه که رحمتی چهارتاگل خورد.استقلالی نیستم ولی واقعا دلم سوخت.

بادوطوفان امروزم که دیگه نگو.

6

26روزازشروع سال گذشته ومن تازه اومدم اینجا.

امسال عید خیلی شاخصه خاصی نداشت .جز اینکه ما پیک نوروزی داشتیم.سفرهم نرفتیموعیددیدنی ها ورفت وآمدهامثل هرسال کلی حاشیه داشت این اومداون نمیادشمااول برید اونا اول بیان وخلاصه ازین حرفا.

امسال برای قیافه شهرشهرداری بیشترزحمت کشیده ولی به جز هموندوسه تاتنه درخت که بافتنی تنشون کردن وشب سال تحویل دیدمشون بقیه راندیدم ازنزدیکوفقط توفصای مجازی عکساشون رادیدم.بعضیاروخیلی دوست داشتم.

دقت کردین به جمله بالاییشب سال تحویل.آره ده شب شنبه مارفتیم تجریش تابنده سیروسمنوبخرم.بعدازهشت نه سال این تجربه تکرارشد.حس خوبی بودولی خیلی عجله ای شد.اونوقت شب سرپل تجریش ولوله آدم بودخریداروفروشنده.بدوبدورفتم خریدکردم وبرگشتم.چندسال قبل هم تجربه اش راداشتم عیدسال86بودفکرکنم سال تحویل صبح بودمن ساعت یازده ونیم شب داشتم لباسای عیدرااتومیکردم یقه شومیزنازنینم راسوزوندم.واااای الان هم یادم میفته داغ میشم.اینقدرحالم بدشد که واقعاشوکه بودم.همسرگفت اصلا ناراحت نشو .راه افتادیم رفتیم بوستان باورم نمیشد ساعت دوازده شب شلوغ همه جاروشن خیلی باحال یک گل سینه خریدم اومدم روی یقه شومیزدوختم درتمام ایام عیدهم همه ازترکیب گل سینه تعریف میکردن