هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

انگارنه انگارکه طوفانی بوده.

الان بوی گلفروشی توخونه پیچیده.

سکوته خنک یه نسیم ملایمی به جینگیل بینگیلای ایوون میخوره صداشون ازلای پنجره میاد.همسایه ای خیلی دور داره حرف میزنه وعطر گلفروشی یه بوی خاص همه جاهست.ومن درسکوت مانده ام.نمیدونم کجام.آونگم بین بوده ها وهست ها بین کرده ها ونکرده بین راه میانه مردد.

.............

وای ازوقتی که دلت پره وراه گلوت بسته 

وای ازوقتی که تنهایی تنها ی تنها

وای ازوقتی که فقط بنده خدایی

وای ازچشم زخم ونظر ادمای تنگ نظر وصله 

وای

وای