هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

13

میخوام بدونم الان نوتلا را کی وارد میکنه؟یعنی فقط مونده آبگوشت نوتلا مد بشه.اولش اون موقع ها که اصلا کسی حالی ازنوتلا نمیپرسید فقط شف طیبه عزیز بود که عاشقانه دوستش داشت وهرازچندی یک دستوربا نوتلا برامون میذاشت.وصدالبته تاکید میکرد با نوتلا خونگی که اونم دستورالعمل بی نقصش را تو صفحه گذاشته بود درستش کنیم.یه مدت گذشت نوتلا بار ونوتلا لند والان امروز دیدم طرف تو صفحه اش زده هنه چی بانوتلا.یعنی دم اون تاجر گرم که از پسا برجام خوب استفاده کرده وبازار رااز نوتلا لهستانی وبلغارستانی پر کرده.

دم فرمند وآیدین هم گرم تر که اصلا ککشون هم نمیگزه وهنوز همون شکلات صبحانه های بی کیفیت را به خورد ما میدن.

واقعا چی میخوام؟کجای زندگی ایستادم.کجا میخواستم برم چی بشم چی هستم چی میشم.یه قلمبه اومده توحلقم گیرکرده.تپش قلب دارم.مضطر هستم.مستاصل.احتمالا الان حسودم.نمیدونم شایدم غبطه است.

سرخوش وشاد.چرا من شادی را بد میدونم؟چرا نمیتونم سرخوش باشم.مرض دارم که جدی باشم.مریضیه بیماری.ناشکریه؟؟؟حماقته؟؟؟نمیدونم.یه موقعی حتی دانشگاه هم قبول نشده بود .الان فوقی داره میگیره که سه بار مرحله اولش راقبول شدم ولی نتونستم از سدش رد بشم.ازخودم خجالت میکشم.ایراداخلاقی بگیرم مسخره است.همه توفامیل به خوش خلقی قبولش دارن.دنیا را دیده .گشته.چیزی که من هجده سالگی تجربه کردم برام عادی شده بود .جمع هایی که بودم ادمایی که باهاشون معاشرت کرده بودم.یه موقعی عادی بود برام دروسترس الان حتی خوابش راهم نمیتونم ببینم.بعد ایامش را اونجوری میگزرونه.خیلی بدم داغون وخراب وبیهوده.ازین همه بی عملی بی عرضگی دست وپاچلفتی بودن خودمدحالم بده احساس میکنم بوی بدی میدم.حس موندگی دارم.بد بد بد بد هستم.خیلی بد.

11

یه روزایی مطالبی میخونم یا حرفایی میشنوم که حیرت میکنم.واقعا ما مردم افراط وتفریط هستیم .امروز موضوع جالب گیاه خواری بود.الان حسابی روبورسه هرچی گیاهی تر وخامتر بهتر .اینقدر تبلیغات وتهییج های این طایفه هیجان انگیزه تودنیای مجازی که گاهی دچار تعارض میشم .نکنه همه باید همینطوری باشن!!!

من همه چی میخورم وهمه چی هم دوست دارم .اصلا یعنی اصلا آدمایی که میگن من نمیتونم بخورم وجاندارم رادرک نمیکنم.حالااین نمیتونم بخورم دامنه اش از شکلات وشیرینی وقره قوروت شروع میشه تا کباب وگوشت وکاهو ولبو وباقالی.امروز یه عکسوحشیانه دیدمکه برای منع ومذمت گوشتخواری گذاشته بودن گاوه راتو سوپرمارکت کنار یخچال گوشتا سلاخی کرده بودن.بنظرم احمقانه بود.بیشتر تبلیغ وحشی بازی بود تا تشویق به گیاهخواری.کلا ماها زیاد گوشت وپروتئین نمیخوریم.درسته عادتهای غذایی خوب کم داریم ولی درمقایسه بابقیه دنیا خیلی افتضاح نیستیم یه بخشی اش ناآگاهیه یه بخشی عدم دسترسیه ولی کلا سفره ایرانی خیلی پراز گوشت نیست نرماله.نون وسبزی هم داره گوشت ولبنیات هم داره.وقتی به بقیه عادتها وآداب غذا توبقیه دنیا دقت میکنم اونها بیشتراز ما گوشت میخورن.من معتقدم همه چی نرمال خوبه بعدش هم ادم به علایقش بپردازه یکی ترشی دوست داره یکی تندی چه ایرادی داره من به زور غذای دوستم را تند نکنم اونم به زور منو گیاهخوار نکنه.اما الان یه تز گیاهخواری باب شده همه دنیا رادر گیاهان میبینن.من نمیدونم تواین فلسفه حیوونا باید برن چکارکنن؟یه حیوونی مثل گوسفند من تاحالا نشنیدم وحشی داشته باشه یعنی همه اشون اهلی بودن بغل آدما اگه قراره ما نخوریم گوسفندارو پس چکارشون کنیم؟همه شیروپشمشون راهم استفاده کردیم بعدش چی؟گاو وشتر وبز نمونه وحشی اش وجود داره توطبیعت برن طعمه آقاشیره وخانم ببره بشن میگیم اهلی هاراهم مانمیخوریم برن پیش فامیلای وحشی سبک زندگی اونارویاد بگیرن وبعد هم طعمه بشن وارد چرخه بشن ولی واقعا گوسفندا برای چی در چرخه طبیعت هستن؟؟الان ما گورستان برای آدما کم داریم اگر گاو وگوسفند وارد چرخه خوراک نشن باید گورستان حیوانات تعبیه کنیم؟؟الان اینهمه تولید صنعتی دام وطیور داریم بااین تبلیغ های عجیب مردم جوگیربشن دیگه نخورن تکلیف این تولیدات چی میشه؟؟میگن گاواقرارنبوده اینقدر شیر تولید کنن واینقدرگوشت بدن آدما باظلم به اونها توروند رشدشون اختلال ایجاد کردن سرعت دادن نتیجه این شده ,برای تامین خوراک گیاهی هم که مزارع عادی نمیتونن جوابگو باشن اگه همه گیاهخواربشن گیاهان تراریخته اشکالی ندارن بخوریم؟

میگن یه روایتی ازکوروش که عزیز دل خیلی ازعزیزانه هست که ایشون گفتن خدایا مردم مرااز خشکسالی ودروغ محفوظ بدار.من فکر میکنم درحال حاضر باید یه تکمله به این جمله اضافه بشه:خداوندا مردم مرااز جوگیری ودروغ وخشکساای محفوظ بدار.با تاکید مجدد برجوگیری.

نکته جالب نمیدونم ما چراهرجا کم میاریم ازاسلام به حکم چهارهمسر گیر میدیم .میخواد نقض حقوق سیاسی درانتخابات باشه کم شدن آب سد کرج یاهمین گیاهخواری.ملت اینقدرشیک از نخوردن استیک میرسن به حکم قران درباب اختیارکردن همسر مجدد که علمای سفسطه عمرا بتونن.

من یه دغدغه جدی دارم که حشرات خوراک چینی و میوه های دریایی تواین دعوا کجا هستن چون شیک وباکلاس وعجیبن جزو گیاهان محسوب میشن یا نه با گاوها وشترها دریک گروه هستن.بعد اگه با گاوها هم گروه هستن وعزیزان ازکشتن وسوخاری خوردنشون ناراحت میشن اگه این حشرات عزیز نیش بزن یا تو سر وکله اشون پرواز کنن قربون صدقه اشون میرن یا میکشنشون؟بعدحقوق حیوانی وعواطف انسانی واحترام به طبیعت چی میشه؟؟



خیلی ازین ماجراها امشب شاکی ام خیلی.گیاهخواری خوبه همونطورکه همه چیزخواری وگوشتخواری خوبه.ازنظر من همه آزادن انتخاب کنن.ولی آزاد نیست افکارشون را حقنه کنند یا افکار دیگران راتخریب وتحقیر.

10

سلام به همه اینهمه وقته ننوشتم.تواین مدت الکی گرفتار بودم.والبته تنبلی هم مزید برعلت.

آقایون جشن الفباشون تموم شد ودیگه باسوادشدن اینروزا جشن یادگیریه که البته ماامروز غایب بودیم فردا هم که عید انشاالله دوشنبه.روزی یک زنگ برن مدرسه عشق وحال.آخه بچه را شش صبح بیدارکنیم چه یه زنگ چه تمام روز چه فرقی میکنه؟؟؟؟نمیدونم این اطوارا برای چیه.اول خرداد تعطیل کنین برن خونه اشون.

تواین مدت کلی هم نکته از مادران گرامی یاد گرفتم.تمام سال تحصیلی برام آموزش بود هم پایه اول رادوسری خوب بادوشیوه یادگرفتم هم با حداقل چهل منش وروش انسانی آشنا شدم.فهمیدم نمایندگی اولیا درپایه اول بسی سختترازنمایندگی مجلسه.یعنی اولیا چنان انتظاراتی ازنماینده داشتن که درطول سی سال نمایندگی آقای باهنر مردم ازش طلب نکردن.تازه دیشب یه سری خواسته های جدید یعنی دوروز پس ازجشن الفبا وتحویل عکسهای تک نفره یادشون افتاده فریم عکس ایراد داره برعکس صورت بچه اشون آبیه والبته لباس فارغ التحصیلی که عکاس آورده زشته وصدالبته لباس فرم مدرسه رابد دوختن!!!!!!!قارچ استوایی به جای شاخ روکله آدم سبز میشه.فکر نکنین این اولیا بیکار هستنا ابدا فکر نکنین این اولیا مامانای بچها هستنا اصلا بعضا پدران بزرگوار ومادران مطلع اجتماعی شاغل وواقف به امور جامعه.وقتی به بعضی بزرگواران میگم اینا درحیطه اختیار یا وظایف نماینده نیست میفرمایند شما بیکاری هرروز میری مدرسه دنبال بچهات معلم را میبینی ما که نمیایم باید به نماینده بگیم.مادر داشتیم از روز اول که بچها لوح مینوشتن هرشب میپرسیدن مشق چیه شب بعدازجشن هم میپرسیدن مشق بچها چی بود.بعد ایشون ممارست وپیگیری دارن عالی.خلاصه خاطرات من ازمادران کلاس اولی جالب بود.وحالی متناقض که آیا پیگیری وهمراهی وهماهنگی بابچه خوبه یابد.البته سال دیگه باید یاد بگیرم همه چی باخود بچها باشه.امسال برای یادگیری پابه پای اونها بودم. ولی سال بعد نباید اینکارراکنم.

تواین مدت یه کارخوب شروع کردم پیاده روی صبح توپارک عالی بود عاااااااالی واقعا بهشت ولی نتونستم ادامه بدم.

یه تصادف بد کردم با یه آدم غیر جالب.کاملا مقصر بود اما چون من با پنجاه تومن وپیشنهاد تعمیرگاه نرفتن موافقت نکردم سرظهرر ساعت دوبا دوتا بچه گرسنه وایضا دنبالشون نرفتم بیمه ایشون ومرد همراهشون شیک ومجلسی بدون دادن شماره ول کردن رفتن تا من بگردم اونا بگردن.کارت ماشین وبیمه اشون دست منه آقا پلیسه کارت ماشین ماراداد به اونا.والان ماداریم میگردیم.صاحب ماشین میگه ماشین راوکالتی فروخته واصلا این خانم را نمیشناسه.ومابرای گرفتن بیمه باید حدود چهارصدهزارتومن هزینه کنیم درشورای حل اختلاف تا بیمه حدودپانصد تومن خسارت بده!!!خلاصه اوضاعی گل گلی.

اونروز که تصادف کردم اوج استیصال وناتوانی دربرابر زور گویی وزبون نفهمی یه غریبه بود برام جایی که قانون وعرف من را تایید میکرد امااون یک مردی همراهش بود ومن دوتا کوچکمرد همراهم بود.وقتی اومدیم خونه ازبچهام که عذرخواهی کردم گفتم یادتون باشه همیشه عدالت را درنظر داشته باشین بخاطر یه خانم عدلتون رابه باد ندین.وجوگیر هم نشین.خیلی حرفم رانفهمیدن اما متوجه شدن که نکته مهمیه.

امسال فعلا خبری از کار حاشیه ایم نیست وکامل بیکارم.داره کم کم اذیتم میکنه.

دیروز رفتیم ابیانه خیلی جای عجیبی بود.بچه که بودم یه متن تو کتاب زبان کانون زبان بود درباره جندق که روستایی وسط کویره.دیروز ابیانه اون متن رابرام ملموس کرد.جایی که مسیر جاده اش پیچ وخمش باد گرم قشنگ دستای من راسوزوند درخت توت به چه عظمت داشت دالونهای خنک وباغهای سبز.

درکارخدا حیرونم.