هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

5

من این فضارادوست ندارم.من دوست ندارم بعضیارودرروی هم قرار بگیرند یا خوشم نمیاد بعضی ادما وارد جنجال بشن.

مثلا الان جنجال پرستویی وهفت وافخمی را نمیپسندم.بحث امشب هفت رادوست ندارم.ادمایی هستن که موجهه هستن تقریبا قبول دارم وکارهای خوب زیاد انجام دادن چراباید دربرابر کسی مثل پرویز پرستویی قراربگیرند .

این جنجال بازیگری را نمیپسندم



5

چندوقت اخیر اینقدر حوادث اجتماعی عجیبی اتفاق افتاده که دلم میخواست بنویسم ولی نمیشد

این اخری مال دیشبه

اخباراعلام کرد محموله میوه های قاچاق را چهارشنبه درحضور خبرنگاران معدوم میکنند.اخه چرا؟ گفتن وزارت جهاد وکشاورزی گفته این میوه ها کیفیت لازم راندارن وقابلیت عرضه به بازار ندارن.به نظرم اشتباهه به جای معدوم مصادره کنند بعد مزایده بزارن بفروشن به کارخانجات تبدیلی اسانس وکمپوت و شیرینی ومربا و....بالاخره درپروسه تولید صنعتی اینها پاستوریزه میشن مشکلی برای مصرف ندارن وخیلی بهتر از اتش زدن چندین کانتینر میوه است. درروزگاری که خیلیا سیب وخیار نمیتونن بخورن اینها را مصادره کنن بفروشن پولش را به مستمندش بدن جریمه اش راهم از صاحب محموله بگیرن بریزن به حساب خزانه.


4

دیشب عروسی دعوت بودیم ,اقا وبانو.بچهارا صبح بردم خونه مامان کلی وقت بود قول گرفته بودن شب خونه مامانم اینا بمونن .دیشب وقت اجرای قول بود

مثل همه عروسیا حاشیه داست.

حاشیه دیدن ادمها فامیلهای دور ونزدیک.ادمهایی که فقط مجلس به مجلس همدیگه را میبینی ودرطول سال فقط اخبار وامارشون منتقل میشه مثلا عروسی که شش ماه پیش عقد کرده بهش تبریک میگی یا دیگری که نوه اش داره یکساله میشه تازه میگی قدم نورسیده مبارک.

سورپرایز دیشب عروسی برای من تعریف فوق العاده یکی از اقوام بود که چنان از من تعریف کرد باورم نمیشد ایشون بسیار بسیار نکته سنج هستن وصراحت لهجه اشون تو فامیل زبانزده,بعداین بنده خداازمن تعریف افلاطونی کرد .خلاصه اندازه عروس روابرا رفتم.

امروز روز مروی بود.یعنی من اگه اخرسال بازار نرم فکرکنم سال تحویل نشه.یه مرضه ولی دوستش دارم.

من نمیدونم باچه عقلی ناصرخسرو را میبندن .کلا دسترسی به پامنار صفره.جدا هیچ راهی پیدا نکردم که وارد پامنار بشیم.پانزده خرداد غرب به شرق یک طرفه است از گلوبندک تا ناصرخسرو پیاده راهه,پامنار جنوب به شمال یک طرفه است , از مصطفی خمینی همراه مستقیم به پامنار نیست.حالا پیداکنید پرتقال فروش را.

نهار مامانم قرمه سبزی پخته بود وما نرسیدیم برای همین سهمون رااوردیم خونه.چندوقته تنبلی میکنم برم سبزی بخرم .منتظر بودم همه سبزیای فریزر تموم بشه الان کامل تموم شده سختمه برم بگیرم .واقعا ازین سبزی خوردکنیا اذیت شدم ازبس ساقه وشاخه داره چندسریه خودم میگیرم پاک میکنم خرد میکنم واقعا انرژی زیادی میبره هرچند اخرش حس کدبانوگری حسابی شکوفا میشه. خلاصه فعلا تنبلم.

هنوز نسیم اتاق تکونی درسراپرده ما نوزیده.

امسال قراره با خواهرجان شیرینی برای عید بپزیم خوشحالم چون خیلی خوش میگزره حس میکنم.


3

امروز از روزای جالب بود از صبح ندرسه بودم تاظهر.همراه 6مامان دیگه 80تا کارت میمون برای تبریک عید بچها اماده کردیم.

جالب بود.

2

امروز صبح با عکسای یه نی نی گولوی جدید خانواه شروع کردم.حدودا دوماهی میشه که یه پسر کوچولو به خانواده پدری من اضافه شده امروز صبح گوشیم رابرداشتم دیدم عمه بعد از نماز صبح برام چندتاازعکسای تازه اش رافرستاده.فینگیلی توهمین مدت کوتاه کلی مرد شده . روزی که با چهره بینگولیه یه فرشته شروع بشه روز خوبیه.

تصمیم دارم تند تند بنویسم .شارژبشم وکمک کنم یه زعم خودم بلاگستان رونق بگیره.واقعا سوت وکور بودنش خوب نبود .جای خالی اش برای من اصلا جالب نبود.نمیدونم پرشین چراباصفحه قبلی من بازی درمیاره تا صفحه راباز میکنم میره یه جایی که نمیدونم چرا.بگزریم.

هنوز هیچ خبری از اتاق تکونی تو خونه ما نیست البته دی ماه اشپزخونه راحسابی زیر ورو کردم ولی ازنظر من اگه هفته اخر بهمن هم خونه رامنهدم کرده باشی باز تو اسفند باید دستی بهش بکشی یجور وسواسه انگار.سالهای قبل دوستان بلاگر جزو انگیزه های قوی بودن هرروز که تو نت میچرخیدی یک نفر درحال برق انداختن خونه بود یه موقعی من شب وبلاگ میخوندم نصفه شب جو تمیزکاری ونظافت من را میگرفت اینقدر انگیزه ام قوی میشد که میتونستم شب تا صبح کلا خونه راتمیز کنم.اما امسال هنوز خبری نیست.

خرید بچها راماه قبل انجام دادیم .فقط خورده ریزا مونده جوراب و...واقعا پیدا کردن جوراب مناسب بچگونه دردسره .اکثرا ازین رنگ ووارنگان بن تن واسپایدر من.بعد مشکل دوخت روی جوراب هست که بچهای من اصلا نمیتونن تحمل کنن وخیلی اذیت میشن.البته لباس زیر بچگونه هم خودش قصه ای هست .

خودم رفتم خرید کنم چون خرید شب عید رادوست دارم اما دریغ ازیک مانتو مناسب .نمیخواستم رسمی وجدی باشه چون. دوتا دارم گفتم یه کار بینابینی بگیرم .بعد تصمیم گرفتم یک کار شاد وخوب برای بهار وتابستان بگیرم ولی قحطی اومده بود.قبلا دیگه هر جا کار مناسب وسایز ودوخت پیدا نمیشد تواین تکه ولیعصر تا ونک میشد یه خریدی انحام داد ولی اینبار نه مینیاتور که اصلا هیچ کاری نداشت تادلت بخواد قیمتارابرده بود بالا پاییز خیلی تنوع وکیفیت کاراش مطلوب تر بود.بلوچ که حتی دریغ از یه کاربابرند خودبلوچ هر چی من نگاه کردم ندیدم نمیدونم من پیدانکردم یا واقعا نداشت.بعد رفتم اژینه که اونم همه چی داشت ولی به درد من نمیخورد.عاج ونک هم تاحالا نرفته بودم ازنظر تنوع وخلوتی ووسعت ودسته بندی محصول خیلی خوب بود ولی یکی دوتا کاراداری اش خوب بود.بقیه نه.دراخر رفتم میرداماد که غلغله بود اما درنهایت ناباوری تونستم یک مانتو ساده ومناسب زرشکی بخرم .هورا.تحلیل خودم این بود که چون مزونها وفروشگاههای مجازی وشوروم ها زیاد شدن طراحان وتولید کننده های محصولات خاص ترجیح میدن کارشون رااونجاها ارایه کنن هم راحتتر میفروشن هم درامد بهتری داره دردسر چونه زدن وتاخیر درپرداخت واینا راهم نداره.خلاصه خیلی با مانتوهای امسال حال نکردم.

پسرام تا تشدید را خوندن وازالان نگرانم که تو تعطیلات چکار کنم ایا اموخته هاشون حفظ میشه چجوری مجبوربه تمرین وتکرار کنم که ناراضی نباشن.

خداراشکر سلامتی وصحت هست .

فردا هم تولد خواهر جانه ومن خوشحالم ازده اسفند که منتظرش هستم .من ده اسفند را خیلی دوست دارم .چون خدا من رادراین روز مبارک لایق خواهری کرد .مرسی خداجون.