هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

11

یه روزایی مطالبی میخونم یا حرفایی میشنوم که حیرت میکنم.واقعا ما مردم افراط وتفریط هستیم .امروز موضوع جالب گیاه خواری بود.الان حسابی روبورسه هرچی گیاهی تر وخامتر بهتر .اینقدر تبلیغات وتهییج های این طایفه هیجان انگیزه تودنیای مجازی که گاهی دچار تعارض میشم .نکنه همه باید همینطوری باشن!!!

من همه چی میخورم وهمه چی هم دوست دارم .اصلا یعنی اصلا آدمایی که میگن من نمیتونم بخورم وجاندارم رادرک نمیکنم.حالااین نمیتونم بخورم دامنه اش از شکلات وشیرینی وقره قوروت شروع میشه تا کباب وگوشت وکاهو ولبو وباقالی.امروز یه عکسوحشیانه دیدمکه برای منع ومذمت گوشتخواری گذاشته بودن گاوه راتو سوپرمارکت کنار یخچال گوشتا سلاخی کرده بودن.بنظرم احمقانه بود.بیشتر تبلیغ وحشی بازی بود تا تشویق به گیاهخواری.کلا ماها زیاد گوشت وپروتئین نمیخوریم.درسته عادتهای غذایی خوب کم داریم ولی درمقایسه بابقیه دنیا خیلی افتضاح نیستیم یه بخشی اش ناآگاهیه یه بخشی عدم دسترسیه ولی کلا سفره ایرانی خیلی پراز گوشت نیست نرماله.نون وسبزی هم داره گوشت ولبنیات هم داره.وقتی به بقیه عادتها وآداب غذا توبقیه دنیا دقت میکنم اونها بیشتراز ما گوشت میخورن.من معتقدم همه چی نرمال خوبه بعدش هم ادم به علایقش بپردازه یکی ترشی دوست داره یکی تندی چه ایرادی داره من به زور غذای دوستم را تند نکنم اونم به زور منو گیاهخوار نکنه.اما الان یه تز گیاهخواری باب شده همه دنیا رادر گیاهان میبینن.من نمیدونم تواین فلسفه حیوونا باید برن چکارکنن؟یه حیوونی مثل گوسفند من تاحالا نشنیدم وحشی داشته باشه یعنی همه اشون اهلی بودن بغل آدما اگه قراره ما نخوریم گوسفندارو پس چکارشون کنیم؟همه شیروپشمشون راهم استفاده کردیم بعدش چی؟گاو وشتر وبز نمونه وحشی اش وجود داره توطبیعت برن طعمه آقاشیره وخانم ببره بشن میگیم اهلی هاراهم مانمیخوریم برن پیش فامیلای وحشی سبک زندگی اونارویاد بگیرن وبعد هم طعمه بشن وارد چرخه بشن ولی واقعا گوسفندا برای چی در چرخه طبیعت هستن؟؟الان ما گورستان برای آدما کم داریم اگر گاو وگوسفند وارد چرخه خوراک نشن باید گورستان حیوانات تعبیه کنیم؟؟الان اینهمه تولید صنعتی دام وطیور داریم بااین تبلیغ های عجیب مردم جوگیربشن دیگه نخورن تکلیف این تولیدات چی میشه؟؟میگن گاواقرارنبوده اینقدر شیر تولید کنن واینقدرگوشت بدن آدما باظلم به اونها توروند رشدشون اختلال ایجاد کردن سرعت دادن نتیجه این شده ,برای تامین خوراک گیاهی هم که مزارع عادی نمیتونن جوابگو باشن اگه همه گیاهخواربشن گیاهان تراریخته اشکالی ندارن بخوریم؟

میگن یه روایتی ازکوروش که عزیز دل خیلی ازعزیزانه هست که ایشون گفتن خدایا مردم مرااز خشکسالی ودروغ محفوظ بدار.من فکر میکنم درحال حاضر باید یه تکمله به این جمله اضافه بشه:خداوندا مردم مرااز جوگیری ودروغ وخشکساای محفوظ بدار.با تاکید مجدد برجوگیری.

نکته جالب نمیدونم ما چراهرجا کم میاریم ازاسلام به حکم چهارهمسر گیر میدیم .میخواد نقض حقوق سیاسی درانتخابات باشه کم شدن آب سد کرج یاهمین گیاهخواری.ملت اینقدرشیک از نخوردن استیک میرسن به حکم قران درباب اختیارکردن همسر مجدد که علمای سفسطه عمرا بتونن.

من یه دغدغه جدی دارم که حشرات خوراک چینی و میوه های دریایی تواین دعوا کجا هستن چون شیک وباکلاس وعجیبن جزو گیاهان محسوب میشن یا نه با گاوها وشترها دریک گروه هستن.بعد اگه با گاوها هم گروه هستن وعزیزان ازکشتن وسوخاری خوردنشون ناراحت میشن اگه این حشرات عزیز نیش بزن یا تو سر وکله اشون پرواز کنن قربون صدقه اشون میرن یا میکشنشون؟بعدحقوق حیوانی وعواطف انسانی واحترام به طبیعت چی میشه؟؟



خیلی ازین ماجراها امشب شاکی ام خیلی.گیاهخواری خوبه همونطورکه همه چیزخواری وگوشتخواری خوبه.ازنظر من همه آزادن انتخاب کنن.ولی آزاد نیست افکارشون را حقنه کنند یا افکار دیگران راتخریب وتحقیر.

10

سلام به همه اینهمه وقته ننوشتم.تواین مدت الکی گرفتار بودم.والبته تنبلی هم مزید برعلت.

آقایون جشن الفباشون تموم شد ودیگه باسوادشدن اینروزا جشن یادگیریه که البته ماامروز غایب بودیم فردا هم که عید انشاالله دوشنبه.روزی یک زنگ برن مدرسه عشق وحال.آخه بچه را شش صبح بیدارکنیم چه یه زنگ چه تمام روز چه فرقی میکنه؟؟؟؟نمیدونم این اطوارا برای چیه.اول خرداد تعطیل کنین برن خونه اشون.

تواین مدت کلی هم نکته از مادران گرامی یاد گرفتم.تمام سال تحصیلی برام آموزش بود هم پایه اول رادوسری خوب بادوشیوه یادگرفتم هم با حداقل چهل منش وروش انسانی آشنا شدم.فهمیدم نمایندگی اولیا درپایه اول بسی سختترازنمایندگی مجلسه.یعنی اولیا چنان انتظاراتی ازنماینده داشتن که درطول سی سال نمایندگی آقای باهنر مردم ازش طلب نکردن.تازه دیشب یه سری خواسته های جدید یعنی دوروز پس ازجشن الفبا وتحویل عکسهای تک نفره یادشون افتاده فریم عکس ایراد داره برعکس صورت بچه اشون آبیه والبته لباس فارغ التحصیلی که عکاس آورده زشته وصدالبته لباس فرم مدرسه رابد دوختن!!!!!!!قارچ استوایی به جای شاخ روکله آدم سبز میشه.فکر نکنین این اولیا بیکار هستنا ابدا فکر نکنین این اولیا مامانای بچها هستنا اصلا بعضا پدران بزرگوار ومادران مطلع اجتماعی شاغل وواقف به امور جامعه.وقتی به بعضی بزرگواران میگم اینا درحیطه اختیار یا وظایف نماینده نیست میفرمایند شما بیکاری هرروز میری مدرسه دنبال بچهات معلم را میبینی ما که نمیایم باید به نماینده بگیم.مادر داشتیم از روز اول که بچها لوح مینوشتن هرشب میپرسیدن مشق چیه شب بعدازجشن هم میپرسیدن مشق بچها چی بود.بعد ایشون ممارست وپیگیری دارن عالی.خلاصه خاطرات من ازمادران کلاس اولی جالب بود.وحالی متناقض که آیا پیگیری وهمراهی وهماهنگی بابچه خوبه یابد.البته سال دیگه باید یاد بگیرم همه چی باخود بچها باشه.امسال برای یادگیری پابه پای اونها بودم. ولی سال بعد نباید اینکارراکنم.

تواین مدت یه کارخوب شروع کردم پیاده روی صبح توپارک عالی بود عاااااااالی واقعا بهشت ولی نتونستم ادامه بدم.

یه تصادف بد کردم با یه آدم غیر جالب.کاملا مقصر بود اما چون من با پنجاه تومن وپیشنهاد تعمیرگاه نرفتن موافقت نکردم سرظهرر ساعت دوبا دوتا بچه گرسنه وایضا دنبالشون نرفتم بیمه ایشون ومرد همراهشون شیک ومجلسی بدون دادن شماره ول کردن رفتن تا من بگردم اونا بگردن.کارت ماشین وبیمه اشون دست منه آقا پلیسه کارت ماشین ماراداد به اونا.والان ماداریم میگردیم.صاحب ماشین میگه ماشین راوکالتی فروخته واصلا این خانم را نمیشناسه.ومابرای گرفتن بیمه باید حدود چهارصدهزارتومن هزینه کنیم درشورای حل اختلاف تا بیمه حدودپانصد تومن خسارت بده!!!خلاصه اوضاعی گل گلی.

اونروز که تصادف کردم اوج استیصال وناتوانی دربرابر زور گویی وزبون نفهمی یه غریبه بود برام جایی که قانون وعرف من را تایید میکرد امااون یک مردی همراهش بود ومن دوتا کوچکمرد همراهم بود.وقتی اومدیم خونه ازبچهام که عذرخواهی کردم گفتم یادتون باشه همیشه عدالت را درنظر داشته باشین بخاطر یه خانم عدلتون رابه باد ندین.وجوگیر هم نشین.خیلی حرفم رانفهمیدن اما متوجه شدن که نکته مهمیه.

امسال فعلا خبری از کار حاشیه ایم نیست وکامل بیکارم.داره کم کم اذیتم میکنه.

دیروز رفتیم ابیانه خیلی جای عجیبی بود.بچه که بودم یه متن تو کتاب زبان کانون زبان بود درباره جندق که روستایی وسط کویره.دیروز ابیانه اون متن رابرام ملموس کرد.جایی که مسیر جاده اش پیچ وخمش باد گرم قشنگ دستای من راسوزوند درخت توت به چه عظمت داشت دالونهای خنک وباغهای سبز.

درکارخدا حیرونم.

بعدازمدتهاشنبه شروع رسید وازامروز دوباره رفتم باشگاه وورزش راشروع کردم.مربی عوص شده بود.چیزی که همیشه از نوجوانی من راازجمع های خاص خانمها شاکی میکرد حرف ها وقصاوتهای درگوشی بود.امروز دوباره بهم گوشزد شد که من دوست ندارم.مربی عوض شده بود.همیشه تواین سالهاتجربه بهم نشون داده یه سری خانم هستند که پای ثابت تمام باشگاهها هستن وهمیشه کلی نکته درباره مربی دارن همیشه بامربیها دوست وصمیمی هستندوهمیشه مثل ریگ کف جوی می مانند ومربی میرود.ونکته اینجاشروع میشه.مربی که امروز اومده سومین مربی اززمان تاسیس این مجموعه ورزشی دولتی هست.بنظر من مربی اول کلاسیک وقدیمی کارمیکرد.مربی دوم که تاپایان پارسال می آمد هم خیلی تمرین شدید میداد وهدفمندوبه روز بود.مربی امروز بسیارسبک کارمیکنه واصلا کارش این نیست ایشون به قول خودشون دنسر هستند.

خیلی دیگه ازشاگردان امروز مثل من شنبه شروعشون بود.ازدیدن مربی تازه یخورده شوک شدن.توکلاس خیلی شل تمرین کردن وریتم کلاس هم کندبود اما وقتی بیست دقیقه پایان کلاس رامربی به رقص تبدیل کرد همه گل ازگلشون شکفت.

متاسفم که اینقدرفضاهاراالکی بستیم که هرچیزی منشا سواستفاده میشه.این خانم اصلا مربی مناسب وحرفهای نبودن قاعدتا کسانی که تمرینهای مربی قبل رادنبال کرده بودن که حدودنوددرصدافراد بودن اصلا کارایشون براشون ثمره ای نداشت چون خیلی خیلی عادی وبیشترشبیه نرمش سوئدی بودتاایروبیک اما چون مربی اخرکلاس رقصید همه گفتن خوبه.وتوجیه اینکه مامیایم روحیه امون عوض بشه.بااینکه هیچ کدومازسی وخرده ای نفر اصلا نمیتونستن برقصن وفقط مربی رقصید اما همه صرف رقص راضی بودن.رقص .جالبه مجموعه صد دردصد دولتیه واصلا ممنوعه .این کارغیر قانونی واین کم فروشی راهیچ کس ازش ناراضی نبود.حالا این هیچ اینکه پشت سرنفرقبلی غیبت وتهمت وحشتناک وحرفهایی که آدم شرم میکنه اززبان کسانیکه باهم خیلی عیاق وصمیمی بودن وکلی باهمتفریح وگردش خارج ازکلاس داشتن.حتی کسی که مربی قبل سرویس شخصی اش شده بود هرروز میگفت فلانی ماشین نداری برسونمت امروز درهمراهی غیبت وتهمت اصلا کم نیاورد.ومن شنبه شروعم به بدترین شکل شروع شد.

رفتم سراغ ناظر شهرداری که تذکر بدم ایشون نبودن ولی حتما پیگیری میکنم .تا ازاحساس حماقتم کم بشه.

8

این روزا چندین وچندمسئله اجتماعی باهم دیگه به فضای عمومی اجتماع هجوم آوردن .بیشترتلخ هستن.وبه نظرم همه اش ناشی ازافراط وتفریط یعنی این موجهای اجتماعی به جای اینکه راه حل باشن بیشتر موضوعات راازاهمیت خارج میکنن وحساسیت عمومی جامعه راتبدیل به موج گذرا میکنند.

یه سری قصه حمایت ازحیوانات وحیات وحش که ازسگ کشی وآزارسگهای بیچاره رسید به گوزن حامله ای که سنگ خورد وفیلمی که شکارچیه سرلجبازی بارییس محیط زیست منطقه تعدادزیادی کل وقوچ رازده بود.واقعا این حجم بالای ابراز احساسات مشکل زیست محیطی ماروحل میکنه؟امسال اینهمه پیام توگروهها اومدبرای سیزده به در رعایت کنین نریزین چهاتاکیسه ببرین وازین حرفها یه عده که دیگه آخرش بودن کلا میگفتن بیخودمیرین سیزده بدرفقط خدارحم کرد که سیزده به در سنت آریایی ایرانیان عزیزه اگه یخورده زمینه واستعداداسلامی عربی داشت امسال طرفداران محیط زیست حسابی کولاک میکردن.ولی نتیجه؟؟؟هیچی .بیشترافراد پیامهارابرای هم تکرارمیکردن هرهر میخندیدن به جای هشدارجک شده بود.من سعی میکنم مراقب زیستگاهی باشم که زندگی میکنم ولی نمیتونم اینهمه افراط راتحمل کنم.میتونم بپذیرم وسعی کنم زباله خشک وتر کمترتولیدکنم ازهم تفکیک کنم تو فصای طبیعت رهانکنم اگه جایی میتونستم زباله های رهاشده راجمع کنم.ولی واقعا واقعا بعضی حرفاخیلی شورهستن نمیتونم درک کنم.مثلا جناب گلریزکه معرف حضورهستن چندشب قبل دربرنامه تلویزیونی شبکه دومیفرمودن برای کمک به محیط زیست غذای نیمپز بخوریم.خیلی غذاهارانپزیم.برنج راکته بخوریم.گوشت کم بخوریم.برنج زیادنشوریم.ومن فکر میکردم ایشون درتمام برنامه های آشپزی شبکه سه اصراربه فرهنگ غذایی ایرانی داره وهیچ آش وآبگوشت ایرانی نیمپز نیست.نخودولوبیای نیمپز شاید انرژی کمتری مصرف کنه صرفه جویی بشه اماقطعا به سلامت انسان ضررمیزنه.تخم مرغ نیمپز برای سلامت انسان خوب نیست.نان نیمپز برای معده خوب نیست.درسته خارجیا استیک خام ونیمپز دارن ولی ما نمیتونیم کباب برگ نیمپز بخوریم فرهنگ غذایی ما نمیپسنده.وازین دوگانگی وافراط حیرت کردم.چه ایرادی داره ژست روشنفکری راکناربزاریم بگیم عادی باشیم معقول وبه اندازه ازهمه نعمتهای خدادرست استفاده کنیم.

حیوونای بیچاره هم قصه اشون بنظرم همینقدرخنده داره.همونقدرکه سوسک حق حیات داره گرگ وگربه وسگ هم حق حیات دارن.من اصلا کارای وحشتناک آدمهای نادون راتاییدنمیکنم.ولی دلیل خیلی ازچیزهارانمیفهمم.اینهمه گربه همونقدربرای من مضرهست که اینهمه موش چرابرای موشا طعمه میزارن کسی گریه نمیکنه ولی میریم برای گربه ها غذا میزاریم.همون غذای گربه مونده اش میشه غذای موشه .تویک شهر هم موش وهم گربه هم سگ هم کلاغ وساروگنجشک مورچه وعنکبوت وکرم وسوسک وآدم حق زندگی دارن امادرحد تعادل.من اگه میرم صحرا ودشت که محل زندگی من نیست به اون سگ وروباه وکرم وعنکبوت وکلاغ باید احترام بزارم مزاحم زندگیشون نباشم سرم به کارخودم گرم باشه اگه برم سراغ جونوار حتمااونا حسابم رامیرسن.اونا هم وقتی میان تومحل زندگی من رعایت کنن وچون درک نمیکنن من شرایط را فراهم کنم که بفهمن.میشه سگارازنده گرفت برد بیرون شهربرد کمپ بردصادرکردتربیت کردنمیدانم یه کاری باهاش کرد.منی که ازسگ میترسم دوست ندارم صبح توکوچه مدرسه بچه ام دوتاسگ اندازه خودم جلوم رژه برن.سکته میکنم.زنگ میزنم شهرداری بیاد بگیره وازش هم تشکرمیکنم.

قصه ستایش هم خیلی خیلی ناراحتم کرد خیلی بعدازون پسربچه ای که پارسال تومیدون شاپورسرش رابریدن تازه تازه روخودم کارکرده بودم که امسال تابستون بچهاراآزادتربزارم وحتی به بازی کردن گهگاهی توکوچه فکر میکردم ولی وقتی این ماجراراشنیدم تمام ابرای بالای سرم راپاک کردم.کی وکجا روی این پرونده هاکارمیشه که یه راهی پیداکنن دوباره فاجعه تکرارنشه.چندتاقاضی روانشناس جرمشناس ادم شناس روی این موضوعهاکارمیکنن.کی کجا چه کسی میتونه اطمینان واعتمادرابه من مادربرگردونه که من به بچهام منتقل کنم.اخه چه اتفاقی میفته که اسید میشه اسباب بازی یه بچه شانزده ساله.قبلش یه خبردیگه خوندم توشهرک غرب پسره دوست دخترش رااسیدپاشیده بوده توخونه خودش بعدنوشته بوداسید شستشوی سرویس بهداشتی!!!بعدمن هرچی فکرکردم خفن تراز مایع من به ذهنم نرسید ولی تاحالا دست وبال منو واطرافیانم وکارگرانشون رانسوزونده ریه راداغون میکنه ولی دست وپارانه!بعد یعنی چی تو خونه اسیدی باشه که اینقدرقویه!چه کاربردی داره بگن لازمه ماهم بخریم.واقعا هرچیزی هرجایی نباید ارائه بشه.توجامعه ما اطلاعات وخبر که بالقوه خطری ندارن باهزارتا فیلتروبست وبند حفاظت میشه ولی ابزارهایی که حتی سهوی ویهویی بدون قصدوغرض میتونن فاجعه درست کنن بی ضابطه همه جادردسترسه بدون بندوبست.یک وان اسیدتویه خونه توورامین برای چه کاری بوده؟اصلا خونه بوده کارگاه بوده واقعا یک وان بوده؟؟؟نمیدونم اینقدراصل ماجرا فاجعه است وجرات فکرکردن بهش راازآدم میگیره که آدم مجبوره به حاشیه اش گیربده.ازون باحالترافسرانتظامیه طرف رفیقش لو داده کیه بعد همچین میگن ظرف کمترازبیست وچهارساعت پیداش کردیم ودستگیرش کردیم انگار چه کارشاقی کردن رفتین دستبندزدین دیگه آدرس واسم ومشخصات طرف راداشتین بااین یدوبیضا یعنی همین دستگیری هم براتون شق القمر محسوب میشه؟؟

امروز پلیس نامحسوس حجاب وامنیت اجتماعی رونمایی شد این دیگه آس حرکتهای اجتماعیه.بعد همه مرد!!!!!یعنی رصد ناموس مردم به دست باکفایت مردان ناموس دوست شهرمون.

این چه حکم شرعی داره؟فقهاوعلما نظری ندارن؟بعددکترومعلم وپلیس وپرستارحالانوبت نامحسوسه که محرم بشه؟اینهمه نیروی خانم الحمدلله بسیج خواهران درامام مقاطع نیروی خبره واموزش دیده داره استفاده کنن حوزه های علمیه خودنیروی انتظامی اینهمه نیرو نمیشد حداقل نصف نامحسوسها خانم باشن؟؟؟

این دیگه آخریه:چندروزقبل ازرادیوشنیدم بعصی آقایون مراجع اعلام کردن حقوق کارمندان بانک شبهناکه چون پول جریمه دیرکردمیگیره بانک!نمیشد حکم برای رییس ومدیروقانونگذاربدن نه کارمندبدبخت که آخرین حلقه است.اگه الان یه کارمندی مقلدآقایون باشه بااین حکم باید چکارکنه؟این یه موردرابه مرجع دیگه رجوع کنه؟استعفا بده؟بره بامدیرانش صحبت کنه؟حقوق نگیره؟واقعا چجوری میتونه این اشکال جدی رااززندگیش پاک کنه؟وقتی شنیدم خداراشکرکردم کارمندبانک نیستم.

قبلا شنیده بودم پول مقنی وحمومی اشکال داره میگفتم خب هیچ کدوم به من نمیخوره الان کارمندبانک وهمینطوردرآمدهای اشکال دارداره به زندگی من نزدیکترمیشه.

7

باورم نمیشه که رحمتی چهارتاگل خورد.استقلالی نیستم ولی واقعا دلم سوخت.

بادوطوفان امروزم که دیگه نگو.