هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

هوپ بیصدا

روزمرگی ها ومن

امتحان نوشت

سخت مشغول درس وامتحانات هستم .درکنارش خوش خیال بودم که هفته گذشته امتحانات بچها تمام شده زهی خیال باطل که ازابتدای هفته فرمودند نه انها شوخی بوده وامتحانات جدی دراین هفته برقرار است.سیکل معیوب تعلیم وتربیت واجرای ناقص وابتر طرحهای نوین امکان تغییر واقعی وجدی را میگیره.نظام اموزشی درابتدایی توصیفی است یعنی معلم بدون نیاز به امتحان نسبت به وصف حال شاگردانش باید اشراف داشته باشد.اولا که درکلاس چهل نفره امکانش نیست تسلط براحوال چهل نفر البته درایام قدیم زمان ما 44 نفر بودیم تا جزئی ترین علایقمان را معلم وناظم ومدیر میدونستند.نظام توصیفی درست اجرا نمیشه وامتحان میگیرند.اگر قرار است امتحان ملاک ارزیابی باشد اموزشها هم برهمان سیاق قدیم باید امتحان محورباشه.اموزشها ساده وسبک وسرسری براساس قاعده توصیفی اما پرسش وارزیابی براساس امتحان ودودوتا چهارتا.میان این شتر گاو پلنگ هم بچها .معلم مشق وتمرین وتکرار را حذف کرده خب بدون اینها امتحان مفهومی نداره .اگر قراراست دانش اموزبرای امتحان اماده بشه باید یادش بدیم که با تمرین وتکرار روی موضوع مسلط میشه.بعد اقایون انتظار دارن نظام اموزشی اصلاح بشه کنکورحذف بشه گل وبلبل بشیم.تا وقتی هرکس ساز ناکوک خودش را با سلیقه خودش میزنی امکانش نزدیک به صفره.

پریشب ها وسط خوندن زبان ازباب سوزن بده چاه بکنم کارم نفرما سری به ایمیلم زدم وفهمیدم مقاله ام درمرحله نهایی پذیرش شده چنان شنگول وخوشحال شدم که خواب وخستگی پرید تا ساعت 3 زبان میخوندم.تجربه جالبی بود..بعدش وقتی فهمیدم ارایه ام باید پوستر باشه یخورده معقول تر شدم وبه حالت طبیعی بازگشتم

امشب نوشت

نمیفهمم تو این التهاب وحشتناک جامعه اینهایی که پای گود نشستن میگن لنگش کن دقیقا چجوری میخوان خودشونو برسونن؟

یعنی اینهایی که اونطرف دارن برای ما بال بال میزنن اگه یک در میلیارد درها باز بشه وبگن بفرمایید بیاین با سر میان یا با پا؟بعد اونوقت چکار میکنن؟چه کاری بلدن؟سی ونه ساله ازین مملکت رفتن بعد حالا میخوان بیان چی بگن چجوری بگن چکار کنند؟خنده ام میگیره .قطعا مشکل هست ومن هم خیلی ازین تناقض وجکهای رسانه ملی خنده ام میگیره.ولی جک تر از حرفای رسانه حرفای اون طرفیه.میفرمایند شما ادامه بدین بعد ما میایم اینقدر خارج از کشور مدیر ومدبر وتوانمند واستاد ومتخصص هست که میتونه همه مشکلات مملکت را از محیط زیست تا اقتصاد حل کنند واینها تاحالا دستشون بسته بوده!!!!!!!!!!!ما خودمون خدای نکرده علیل هستیم نمیتونیم مدیریت کنیم نمیتونیم کار خودمون را راه بندازیم تو این سی واندی سال هم گشنه بودیم .

کاش یخورده فقط یخورده متولیان ومسیولین منطقی تر باشند عقلانی رفتار کنند اینقدر سیاه وسفید نگاه نکنند.که ازو طرف دنیا برای ما تئوری صادر کنند.حکایت خانواده ای هستیم که دایه مهربانتر از مادر میخواد برامون مادری کنه.اون بچه چقدر اسیب میبینه.بچه مادر میخواد دایه مال وقتیه که مادر نیست.

امشب نوشت

دیشب دوباره لرزیدیم  ومن ترسیدم. بیدار بودم داشتم کار میکردم که صندلی زیر پام رفت . بچها وهمسر خواب بودن. پریدم همسر را بیدارکردم. ولی بچها را بیدار نکردیم. چون پای سیستم بودم زدم ببینم کجاست ولی کلا صفحه ژئوفیزیک تعطیل بود پژوهشگاه هم اخرین زلزله اش مال ظهر روز قبل بود.با آیت الکرسی وسوره زلزال خودم را آروم کردم و یخورده دور وبر بچها بودم همسر خوابیدن ولی من بیدار بودم تا ساعت سه.نگران عمه جانم بودم کانون زلزله به خونه اشون نزدیکه فردیس هستن. خداپدر مادر تلگرام رابیامرزه که قطع نمیشه. فهمیدم خوبن خداراشکر. مامانم اینا خواب بودن واصلا نفهمیده بودن مادرشوهرجان و خانواده هم زیاد نترسیده بودن.فضای عجیبیه وقتی نگرانیم منتهی علیه محور ترس هستیم وقتی هم قراره نترسیم ازین طرف محور میفتیم پایین.مادرای مدرسه میگفتن ترسی نداره خونه های ما تازه سازه خطری نداره .وانگاراون تب وتاب اولیه هفته قبل ازبین رفته. متاسفانه این نگاه همیشه همراه ماست. این تکاپوی زلزله موقعیت خوبیه که نهادهای آموزشی و متولیان آموزش همگانی اقدام کنند به مردم آموزش کافی ودرست ارائه کنند. مردم هم کافی یاد بگیرند وعمل کنند. متاسفانه ما تاجایی را عمل میکنیم که سهل الوصول باشه وگرنه کارای زحمت دار یخورده سخته برامون.

همزمانی جالبی برام پیش امده .من مقاله ای درباب خشونت علیه زنان درفضای مجازی کارکردم امروز فرستادم دیروز بحث داغ فضای رسانه حرفهای متولیان امورزنان درباره لایحه خشونت علیه زنان بود و روزچهارم آذر هم که من این کاررادردانشگاه ارائه دادم  روز جهانی مبارزه علیه خشونت بود.موضوع بسیار پیچیده ایست. من اصل حرفها راازمنابع مطمئن هنوز مطالعه نکردم ولی آنچه که دیدم مثل همیشه یک نگاه دوطرفه است سیاه وسفید .نقل قولی دیدم که یکی از مسئولین گفته بود با حضور محارم مذکر دیگر نیازی به قانون نیست. خب به نظرم این خیلی تک بعدیه چون خیلی از خشونتها از جانب محارم برای زنان اعمال میشه. ازجمله مشکلاتی که ما سرکلاسها داریم وکسی چاره ای برایش نداره اینه که افراد از هر دو دیدگاه کنار هم هستند اما هریکی سعی درمجاب کردن دیگری دارد واین به گمان من درست نیست. قطعا هیچ یک نمیتوانند دیگری را مجاب کنند از ایده ونظری که سالها باهاش بوده وزندگی کرده واصلا برای اعتلای آنها به دانشگا ه اومده دست بردراد.اما فضای علمی دانشگاه برای این هست که حدی از تعادل را این دو طایفه در فضای علمی کنار هم کسب کنند . هردو بتوانند از بخشهای درست عقاید دیگری دفاع کنند وهردو ایرادات نظریه خودشون را بشناسن سعی کنند برطرفش کنند. 

دستم به اشپزی نمیره . نمیتونم غذاهای هیجان انگیز راانتخاب کنم. حالت جمود وخشکی گرفتم درباره اشپزی باید یک راه چاره ای برایش پیدا کنم.همه اش غذاهای تکراری روتین میپزم. ازآشپزی لذتبخش فاصله گرفتم. شاید تقصیر همکلاسی هایم باشه شایدم تقصیر فیلتر شککنی است که به سختی پینترست را باز میکنه. جالبه همکلاسی های من اصلا اشپزی دوست ندارند. چه مادران جاافتاده وباتجربه چه تازه مادران مجردها هم اصلا ترجیح میدن دستپخت مامان رانوش جان کنند. بچهای خوابگاهی هم حوصله وابزار ندارن.

سرکلاس نوشت

سرکلاسم. همکلاسی هام دارن پژوهش های خودشان را ارائه میدهند.وبنظر من موضوع تکراریه .نکته تازه ای نداره .چجوری ما میخوایم نسبت به احقاق حقوق خودمون اقدام کنیم وقتی حرفهای تکراری قبلی را بی چون وچرا میپزیریم؟خب اگه اون نگاه میتونست راهگشا باشه که تابه حال بسیاری از مسائل حل میشد حتی اگر بااون زیرساختها نگاه نو یا عملکردی داشته باشیم هم باز میتونه موثر باشه اما حتی دراین حد هم نیست پذیرش صد درصدی وتکرار وبازتولید مطالب قبلی.

چراهیچ کس نظری نداره؟حتی همین وبلاگم دیگه کسی نظر نداره.

امروز نوشت

ازصبح امروز شنبه با خارش چشم وسردرد بیدار شدم. ازبس هوای شهرم قشنگه. بچهاراگذاشتم مدرسه که بعدش برم باشگاه . ولی اینقدر موقع برگشتن از مدرسه گیج وداغون بودم که ترجیح دادم برگردم خونه. البته محض ریا روزه هم بودم فکر کردم حفظ روزه ام واجب تریا ورزش خب معلومه روزه برنده شد اومدم خونه خوابیدم که سردرد برطرف بشه. بهتر شد ولی تموم نشد. میخواستم مامان خوبه باشم ولی نشد یعنی فقط یه کم دووم اوردم که نگم مشق چی میشه. آقایون بیدار شده بودن از خواب قیلوله اصلا انگار نه انگار منم پیشنهاد دادم کلمه های جمله سازی را باخودکار خودشون بنویسن که البته امتیاز خوبی بود. ولی زیاد دوام نیاورو بالاخره با کظم غیض تکالیف تا قبل از باشگاه تموم شد. الان باشگاه هستن .من یه لیوان پر شیرنسکافه تلخ غلیظ با عطر وانیل خوردم با یک شیرینی کشمشی که بتونم بر ذوق ذوق مغزم غلبه کنم. عصری از دوستم شنیدم که بهش گفتن بیا توافقی جدا بشو وگرنه دور باطله و هیچی بهت نمیرسه. الان دوماهه ما دوستان به دوستمون میگیم شتابزده عمل نکن صبر کن دعوا نکن عصبانی نباش صبر کن اینا بازیه . راههای قانونی دردسرها گرفتاری و تبعات جدایی را بهش میگفتیم اون بنده خدارا هدایت میکردیم رای ساختن. اقایون همسرای بعضی دوستان میخواستن دخالت کنند کمک کنند تا از خر شیطون پیاده بشن ولی بد جور سوار خر مراد بودن و از طرف بزرگترها هم به شدت حمایت میشدن و امروز اب پاکی را ریخت رو دست این بنده خدا خودت برو بگو جدایی.بعداز اذان که مغزم کار میکرد تمام نکته هایی که سرکلاس حقوق وفقه استادا برامون مثال میزدن از نااگاهیی ها و از جهالت ها برایش به روشنی توضیح دادم که نترسه . درسته مملکت ما شاید ضعفهایی داشته باشه ولی اینقدر بی حساب کتاب هم نیست. تمام مصادیقی که این بنده خداراگرفتار کرده مواردی عرفی هست که هیچ کدوم نمیتونه مبنا باشه برای سیسمونی و خرج دانشگاه ودرس کسی را طلاق نمیدن .همه اینا شرعا و قانونا نفقه زن و بچه مرد ووظیفه مرد است.

بعداز پیامها با خواهرجان تماس گرفت که متن ترجمه ام که فرستادم ببینه کنترل کنه اصل مطلب را نفرسستادم. اون را فرستادم بهونه شد بهش زنگ بزنم. داغ شدم از عزیزی برام گفت که بیمارستان امام خمینی بخش تسکین بستری اش کردن. یه جوری بخش احتضاره. او ن گفت و من گریه کردم. من گفتم اون گریه کرد دوتایی سر به شونه هم دوخواهر با روضه هم گریه کردیم. دنیااینقدر کوچکه و اینقدر تلخ و سختش میکنیم. الله اکبر.ازهمسر بنده خدایی گفت که الان بالاسر زنش نشسته بی صدا اب شدنش را نگاه میکنه. دوباره یاد حرفای استادم افتادم هزینه درمان بیماری صعب العلاج زن با مرد نیست این قانونیه یعنی این مرد میتونه بزاره بره . ولی الان نشسته داره میسوزه داره درد میکشه داره اب میشه با زنش . بعد یکی دوقدم اونطرف تر برای سیسمونی که پولش را گرفته ولی عرفا زن نیاورده میخواد زنشو طلاق بده بابت نفقه ای که به زن نداده زنی که رفته درس خونده کار کنه که شوهرش با حقوق زیر صد هزار تومن بتونه ابرو داشته باشه را طلاق بده. دیگه سرم به حد انفجاررسیده. به پاکنویس و بقیه مقاله ام فکر میکنم دعا به جون اونهایی میکنم که زمان را تمدید کردن. ولی مغزم خالی نمیشه اومدم اینجا بنویسم.

که بدونیم که اگه حتی یه نفرم اینجارامیخونه بدونه ما خیلی کم کار کردیم برای حق و حقوق خودمون. نمیگم حق زیاد داریم ولی همون که هست را ازش خبر نداریم. کلا ما جماعت بی خبریم. چون میگیم بی خبری خوش خبری . ولی یهو چشم باز میکنیم اونایی که تند تند خبر میدن دنیا را جارو زدن وبردن ما هنوز بی خبریم. 

ما ماهواره داریم .ازبرنامه هایش خیلی استفاده میکنیم. شبکه های فراسی زبان را خیلی محدود میبینیم.. اما تا دلتون بخواد کارتون و علمی و اجتماعی خارجی دنبال میکنیم. تا حالا همیشه بچهام درباره مناسبتهای غیر ایرانی اسلامی هر چی پرسیدن جواب دادم استدالال کردیم توضیح دادیم. پذیرفتن فکر کردن قانع شدن یا دوباره پرسیدن. حتی درباره مناسبتهای اسلامی و اعیاد درکشورهای عربی هم خیلی براشون توضیح دادیم. هیچ وقت نگفته بودن مسیحی بشن. اما دیشب پسرم بعد از گزارش بیست و سی درباره فروش کاجهای کریسمس و نماد های اعیاد مسیحی گزارش پخش کرد و بلافاصله پسرم پرسید میشه ما مسیحی بشیم؟هول شدم شوهرم سکوت کرد. ما داشتیم گزارش را دوتایی نقد میکردیم که چرا یه همچین گزارش سبک و جهت داری باید تو این بخش پخش بشه و نتیجه اش صاف خورد تو چشممون. بچهای من هرچی از رسانه های اون طرف میبینن میپذیرن جایی تو فرهنگ ما نداره کمااینکه خیلی از حدود را حتی درکارتونها یا تبلیغ های شبکه های کارتون میشناسند بسیار اهمیت میدن ولی وقتی بدون فکر کافی با سویه های سیاسی کثیف یه مطلبی میاد تو رسانه ما بادی عواقبش را پذیرفت. ما جشنها را کمرنگ میکنیم بعضی ها را انکار میکنیم ولی به عواقبش فکر نمیکنیم. میگیم این گزارش منه این کار منه ولی نمیدونیم اثرش الی الابد میمونه. من قبلا توضیح داده بودم مبنای عید مسیحی و جشن کریسمس تولد حضرت مسیحه . همین دوهفته قبل تولد پیامبر بچهای من میپرسیدن خب چرا ما برای حضرت محمد تولد نمیگیریم. بچهای امروز میبینند ومیفهمند ولی مقتضای کودکی که تغییر نکرده همچنان با تمام این اگاهی ها کودکانه اگاهند. ماها بچه بودیم پیش فرضمون همه چی همونی بود که بزرگتر ها میگفتند پاسخ چرا و چگونه امون هم همونقدر محدود میشد و کافی بود برامون .اما الان نه . نمیشه همه چیز را گفت نمیشه ناقص گفت نمیشه اصلا نگفت باید کافی و مستمر گفت. و ما نمیگیم اصلا نمیدونیم که بگیم. و همه گفت ونگفتهامون را پیچیدیم به طناب کثیف سیاست. 

وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ